سجاده خاکـــــــــی

سبکبار باشید تا برسید...

سجاده خاکـــــــــی

سبکبار باشید تا برسید...

مشخصات بلاگ
سجاده خاکـــــــــی



به باد حادثه بالم اگر شکست،چه باک؟
خوشا پریدن با این شکسته بالی ها...

هم سایه ها

زیر آسمون این شهر (2)

يكشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۲، ۰۵:۴۱ ب.ظ
شرح این پست طولانیست...

شفیعی کدکنی شعری دارد که گویی انگار برای حال من گفته؛
هیچ میدانی چرا چون موج
در گریز از خویشتن ، پیوسته می کاهم؟
زانکه براین پرده تاریک،این خاموشی نزدیک
آنچه می خواهم ، نمی بینم          آنچه می بینم ،نمی خواهم...

مگر نگفتی
زمین تهی است ز رندان؟
همین تویی تنها...
که عاشقانه ترین نغمه را دوباره بخوانی
بخوان بنام گل سرخ و عاشقانه بخوان:
حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی...(
شفیعی کدکنی)

جایی در کویر شریعتی خواندم؛ دل های بزرگ واحساس های بلند ، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند.عشق هایی که جان دادن در کنارش آرزویی شورانگیز است...

حرفهایش در گوشم میپیچد:   نه کسی باش که به میعاد آمده ای!
                                          خسی شو که به میقات آمده ای...


فردا میخوام برم سفر، راهیان نور... اولین باری که رفتم پشت کنکوری بودم، تو عید بود، همه داشتن به توپ درس می خوندن ولی من اصلا برام مهم نبود. مطمئنم اگر دانشگاه قبول شدم، اگر پرستاری قبول شدم ، بخاطر اون سفر بوده.
دومین بار با دانشگاه رفتم. خیلی باحال بود. سفری با رفقا...

ما ولیلی همسفر بودیم اندر راه عشق

                                او به مقصدها رسید وما هنوز در راه عشق                              


و سفر سوم فرداست... حالا قراره به عنوان یک پرستار برم سفر...امیدوارم طلائیه هم بریم. اندر حکایت این سفر حرف زیاد دارم ولی بیخیال...

اصل مطلب اینه که فکر کنم به یه سفر اساسی دیگه نیاز دارم. همین  الان که وقته غروبه ، درحالیکه صدای آهنگ مورد علاقه ام رو میشنوم، الان که حسابی توپم پره و بداخلاقم، الان که نمیدونم چون روز تولد کسی که قبلا بینهایت دوستش داشتم ولی مجبورم الان بهمون اندازه  ازش متنفر باشم حالم بده یا ...
خلاصه همین الان که یه حالیم که مجبورم اراجیفی رو بنویسم که هیچکس نمیفهمه،
 دلم میخاد به اون سفر فکر کنم.
تاحالا انقدر به حج فکر نکرده بودم. اصلا تو باغش نبودم. درسته که عاشق رفتن به کربلا یا ... بودم ولی هیچوقت فکر نمیکردم یه روزی از تک تک سلول های دلم ،دلم بخاد برم خونه خدا....

کعبه نقطه عشق است و تویک نقطه پرگاری دراین دایره سرگردان!
من به عرفات و مشعر و منی نیاز دارم ، تا عاقل شوم، بفهمم وبعد عاشق شوم وایمان بیاورم.

عشق رازی است مقدس
                      رازی که برای عاشقان ناگفته می ماند
وبرای آنان کعه عاشق نیستند لطیفه ای است سرد وبی روح!( جبران خلیل جبران)

دلم میخاست ایمان می آوردم که " من عشق فعف ثم مات مات شهیدا"


امروز چندتا داستان نوشتم داستان هایی که سرگردانند. ادامه داستان من ها رو ...
شهری که معتاد بود ، معتادی که آسمانش را تنگ در آغوش گرفته بود.
 آسمانی که آبی نبود. آبی که سیراب نمیکرد.
عقلی که تنگ شده بود. تنهایی که دگرکشی کرده بود...
خلاصه ازاین دست داستان ها...
آیا مخاطب خاص من ، حداقل تو مرا میفهمی؟



 

  • میم.اعشا

نظرات  (۱۰)

  • سید مهدی موسوی
  • گاهی فقط سفر حال آدم ها را خوب می کند...
    گاهی فقط سفر داستان های ناتمام را کامل می کند...
    گاهی فقط سفر...
    سلام

    گیله مرد میگفت : قبل از تولد و برای بدنیا اومدن ؛ خودمون رو در دریایی از آب  قرار میدیم

    بعد از تولد و برای زندگی، در اقیانوسی از هوا

    و با مردن ، در میان خروارها خاک ...

    امیدوارم این چرخه رو با آتش تکمیل نکنیم.

    خدایا پناه بر تو از این دنیای پر از هوا

    خدایا در این سفر پر بلا ، آب و باد و خاک را تحمل کرده ام ؛ از آتش به تو پناه می برم .

    خدایا من یک مسافرم ...


    التماس دعا خواهر جونم ، با آرامش روح و دل برگردی از سفر


    سلام

    سفرتان بی خطر،

    ان شاالله به زودیِ زود مسافر بقیع شوید.

    مرا هم دعا کنید.

    یا علی

    پاسخ:
    سلام علیکم.ممنون.انشالله قسمت شما هم بشود.محتاجیم به دعا .چشم

    سلام

    ممنون که دعوتمون را قبول کردید و به ما سر زدید.

    شما هم لینک شدید.

    سفر خوبی داشته باشید.

    موفق باشید.

    سلام دوست عزیز

    خدا قوت

    ولله من چند بار توی نظراتی که برام گذاشتی نوشتم که وبت رو نمیتونم باز کنم

    الان هم که باز شده واقعا تعجب کردم

    به هرحال ممنونم که با این وجود منو فراموش نکردی و همچنان بهم سر زدی

    مثل همیشه مطالبت دوست داشتنی و دلنشینه خانم پرستار گل گلاب خودمون

    خوشا به سعادتت برای دعوت به همچین سفری

    فقط 1 بار رفتم اونم با دانشگاه که فوق العاده بود

    دعا برای ما یادت نره.

    و دیگه اینکه ان شالله اگه زنده بودم چهارشنبه ی دیگه مسافر حرم اربابم

    برای پیاده روی اربعین میرم

    اگر تا اون موقع نتونستم باهات ارتباط بگیرم حلال کن و خداحافظ

    سلام

    برای بار اوله که اومدم تو وبلاگتون قشنگه مطلب آخریتون محشر بود خوش به سعادتتون که قسمت شده برید جنوب من تا حالا نرفتم برای منم دعا کنید...

    التماس دعا

  • حسن قنبری
  • آقا سید مرتضی میگه مکه برای شما فکه برای من با همین پوتین های خاکی هم می توانم به بهشت بروم ... 

    من از هجوم خستگی حریف دنیا نشدم
    کنار سفره ی زمین نشستم و پا نشدم

    سلام دوست گلم

    من هم شعر معروف شفیعی کدکنی را بدرقه راهت میکنم....

    التماس دعای فراوون....

    یاحق

     

    به کجا چنین شتابان؟

    گون از نسیم پرسید

    - دل من گرفته زینجا

    هوس سفر نداری زغبار این بیابان؟

    - همه آرزویم اما

    چه کنم که بسته پایم

    به کجا چنین شتابان؟

    - به هر آن کجا که باشد

    بجز این سرا، سرایم!

    - سفرت بخیر اما

    تو و دوستی خدا را

    چو ازین کویر وحشت

    به سلامتی گذشتی

    به شکوفه ها، به باران

    برسان سلام ما را!

    سلام....

    ملخ ها در شهر.....

    سلام
    ذلیخا از عشق زمینی به عشق ابدی رسید، خدا رو چه دیدی شاید ما از تنفر زمینی یه عشق ابدی برسیم !
    غیر ممکن،غیر ممکنه
    التماس دعا
    یاعلی

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی