سجاده خاکـــــــــی

سبکبار باشید تا برسید...

سجاده خاکـــــــــی

سبکبار باشید تا برسید...

مشخصات بلاگ
سجاده خاکـــــــــی



به باد حادثه بالم اگر شکست،چه باک؟
خوشا پریدن با این شکسته بالی ها...

هم سایه ها




دانشگاه های علوم پزشکی به دلیل تعدد واحدهای عملی همچون آزمایشگاه و پراتیک و دوره های کارآموزی و... وهمچنین فشردگی مطالب ارائه شده در کلاس های درس ،معمولا از نظر فعالیت های فرهنگی و سیاسی وجانبی دیگر ، در سطح پایین تری (نسبت به دانشگاه های علوم پایه) قرار دارند.

ازآنجا که اساس رشته های تحصیلی این دانشگاه ها را ، مباحث کلی تجربی وآزمایشگاهی تشکیل میدهد وهمچنین کمرنگ بودن فضای تعقل ومباحثه در  کلاس های درس ، باعث شده دانشجویان این دانشگاه ها ، وقت آزاد و رغبت کمتری برای شرکت در فعالیت های جانبی داشته باشند.

سکولاریزه بودن محتواهای آموزشی که خوب گریبانگیر رشته های دیگر همچون علوم انسانی هم هست و البته اساتیدی که روزگار ، اکثریت آنان را به آتش های زیر خاکستر  و محافظه کارانی حزب باد، تبدیل کرده است ،و همچنین فضای بی روح و سرد دانشگاه ها همه همه دست بدست هم داده تا اکثریت دانشجویان این دانشگاه ها ، افرادی محافظه کار وبی دغدغه ، بی اهمیت نسبت به فضای جامعه و... باشند.

دراین میان هستند اساتیدی که کلاس های درسشون را با ذکر حدیثی من باب شگفتی های طبیعت وخلقت  شروع می کنند.اساتیدی که از بحث و گفتگو سر موضوعات فرهنگی سیاسی واجتماعی درکلاس شون نمی ترسند .
نمی ترسند ازینکه وقت بگذره و مبحث امروزشون بمونه... نمیترسن زیرآب شون را تو آموزش بزنن که فلان استاد حاشیه میره و دل نمیسوزونه واسه درس...

واما اصل مطلب: راستش چند وقتیه بشدت دلم هوای استاد اخلاقمون رو کرده. استادی که همیشه استادم خواهد ماند...

تو دانشگاه سابقم متاستفانه گروه معارف بسیار کم کار وکمرنگ بود . گروهی متشکل از اساتیدی سرد و بسیار جدی که معیارهای چون جذابیت و نشاط و هم دلی ( در دانشگاه ما اقلیت های مذهبی همچون اهل تسنن بسیار بود که گاهی در مباحثه با آنها رعایت نکاتی همچون همدلی وحوصله و بصیرت رعایت نمیشد واکثرا دل پری از اساتید معارف داشتن) برایشان نامفهوم ومجهول بود.

اما دراین میان استادی داشتیم که تو دانشگاه تک بود.  کارشناس ارشد حقوق وجزا از دانشگاه امام صادق (ع) و دانشجوی دکترا بودن. و البته استادی جوان و خوش فکر و با دغدغه...
استادی که بخاطر عقاید و تفکراتش خیلی چوب خورد.. ولی از عقیده اش جا نمیزد. از بچه های اهل تسنن گرفته تا بچه شیعه های قلابی باهاش رفیق بودن...
حق رو میگفت ولی نه با تحمیل کردن وبه زور گفتن...
خلاصه... آقا کلاس های این استاد ما خیلی  باحال  بود..
باتوجه به حرفهایی که اول زدم حضور همچین استادی برای ما غنیمت بود. ما هم از فرصت استفاده کردیم وکلاس درس اخلاقی با استاد تشکیل دادیم...کلاسی آزاد و تنگ غروب...
واما
 الان یکسالی هست فارغ التحصیل شدم و سرکلاس اخلاق استاد نرفتم .
بشدت دلم هوای کلاس استادو کرده... کلاسهای که بوی خدا میداد... بی ریا میگم ...
 همچین شارج میشدیم وانرژی میگرفتیم که که هرچی غبار و دلتنگی غیر بود، از دلمون پاک می شد و دلتنگ تر میشدیم!!!!
استاد جوون بود..حرفش به دلمون مینشست...کلاس واسه درد دل کردن بود...واسه حاشیه رفتن وحاشیه نزدن! ساده  بود... ساده حرف میزد...
 فلسفه نمیچید واسه اینکه بگه خدا عاشق بنده هاشه... خدا مادره... خدا در کمینه مونه...

الان که واررد جامعه شدم جای خالی کلاس استاد رو خیلی حس میکنم.... گاهی که درجا میزنم
گاهی که کم میارم...دلم استادم رو میخواد...

بنظر من هر آدمی باید تو زندگیش  یه استاد، یک راهنما، یک شمس،  یک سید گلپا، یکی که  دم دستش باشه داشته باشه... یکی که درجا زد دستش رو بگیره... دعواش کنه...


والان ... من از استادم دور شدم...
دوستام میگن تو که تو شهر علمایی، دیگه غصه ات چیه؟
اما باور نمیکنن من تو شهر خودم، غریب ترم...

یاعلی



و این مطلب ادامه دارد...
 
  • میم.اعشا



  • میم.اعشا

غلامی این خانواده دلیل ومراد خدا بوده از خلقت ما...

                   مسیرت مشخص ، امیرت مشخص، نکن  دل دل ای دل ، بزن دل به دریا !

که دنیا به خسران عقبی نیارزد       به دوری ز اهل بیت زهرا نیارزد...

واین زندگانی فانی جوانی... به افسوس بسیار فردا نیارزد!!


آخره ساله... سال که گرانی و تورم وتحریم ،قیمت همه چیز را دوبرابر وحتی بیشتر کرد الا قیمت وارزش آدمی را!

با بچه ها قرار گذاشتیم امسال پسته نخریم! عجب! عجب اقدام جهادوار بزرگی!

بماند بجاش قراره " تخمه" بخریم!

آخ... از این آلزایمر مزمن ما... پس کو احساس نیاز به اصل نیاز؟

تجلی طاها... گرفتـــــار گودال خونین...امید غریبان تنها...گل اشــــــــک مولا... دل افکار غم های زینــــــب...

آخ از این خودپرستی...آخ از این غلفت!

یادمان رفته:  کل یوم عاشورا... کل ارضا کربلا... !


*از این جور متن ها زیاد نوشتم... دیگه از دست خودم خسته شدم!

همش حرف حرف حرف ... کو توجه؟


1- مرحبا بر وبلاگ ... torbat.blog.ir  تربت الحسین

کاش یاد بگیرم ازش..


2- چند روز پیش  به دعوت دوستم ،رفتم دانشگاه قم. برنامه ، همایش نمیدونم اسمش چی بود با حضور فریدون جیرانی ومسعود فراستی ! با موضوع سینمای دینی ...

 از محتوای صحبت هاکه بگذریم ؛ خیلی خجالت کشیدم. باورم نمیشد اینها که اینجا نشسته اند دانشجو اند. اصلا رعایت نمیکردند. انگار اومده بودن تماشای فوتبال...

 بجای فضای تعقل عجب فضایی مزحکی حاکم بود!

کاش دانشجوها یاد بگیرند، تیپ شخصیت کلاس ورفتار دانشجو  باید فرق کنه با بقیه

فرق داره با لات ولوت سرکوچه!


3-

بغض هایم را برای خودم نگه میدارم...

گاهی سبک نشوی سنگین تری!..

 

4- یک حس مبهم... حس نگران شدن برای کسی... برای کسی که نگرانم نیست! حسی شبیه زیر بارون موندن وخیس شدن ولرزیدن...

معاذالله ... خدایا سپردمش بخودت...

مارابه جبرهم که شده سربه زیرکن

خیری ندیده ایم ازاین اختیارها...






  • میم.اعشا

وقتی حرف حسابت نمی آید... وقتی همه حرف حسابت میشود ، حرف دلت...

وقت هایی که تمام بودنت درد میکند...

وقت هایی که دلت میخواهد شب باشد و تنها خودت باشی  ویک جاده خیس وبارانی...

وقتهایی که بوی خاک می آید...

  • میم.اعشا

مستی گناه : امیرالمومنین علی (ع) فرمود: بر عاقل است که خود را از مستی ثروت ، مستی قدرت ، مستی علم ،مستی مدح ومستی جوانی مگه دارد، زیرا برای هریک از اینها بوی پلیدی است که عقل را می زداید ووقار را کاهش می دهد.

همانگونه که شراب خواری عامل مستی وزوال عقل است گناه نیز باعث مستی شدیدتری است که عقل را معزول و انسان رااز ادراک سالم محروم می کند. ازاین رو نه تنها شراب ، بلکه هر مسکری حرام است.

امام موسی کاظم (ع) فرمود: هرکس سه چیز را بر سه چیز مسلط کند به نابودی عقل خود کمک کرده است :

1- کسی که نور اندیشه خود را با آرزوی دراز تاریک کند.

2- کسی که رهاورد حکمتش رابا گفتار بیهوده اش محو و زایل سازد.

3- آنکه نور پنداموزی را  با خواهش های نفسانی خویش خاموش کند. 


                     برگرفته از کتاب مفاتیح الحیات

  • میم.اعشا

 همه بهت تبریک میگن... رفقا پیامک های طولانی و پرزرق وبرق تبریک میفرستند... نزدیکان هدیه هم میدهند... بعضی ها هم به زور یا بی زور شیرینی ازت میگیرن...مامانت قربون صدقه ات میره و کمی غصه میخوره که روز به روز داری آب میری...

اما خودت! اصلن تو باغ نیستی...! تو خودتی...شایدم  نیستی!
حتی دمغی که که یک سال بزرگتر شدی و لی هنوز اندر خم یک عالمه کوچه پس کوچه ای...

آخه که چی؟

به دنیا اومدی که اومدی! مثلا چه هنری کردی؟ کجای کاری؟ چی گیرت اومده؟ هیچی...

امیدوارم به نیهلیست بودن متهم نشم ولی ترجیح میدم در زاد روزم بشینم یک گوشه و فقط فکر کنم به آنچه که گذشت...

روز وشب میگذره ، عین خیال مان نیست که حساب کتابی در پیشه ! نه مراقبه ای، محاسبه ای.مشارطه ای.. هیچی! حداقل یک روز رو بزاریم واسه حسابرسی...! هان؟!
اما حیف... حیف صبح تا شب شیفت باشی و کلی جیبت خالی بشه واسه روزی که مطمئنی فقط وفقط برای خودت اهمیت داره وآخرشم نفهمی تولدت چطور گذشت...

بزار چند سال دیگه که پیرتر شدیم نه خودمون روز تولدمون یادمونه نه دیگران!


اما خداییش با وجود همه این حرفا ، کافیه دور و وری هات، تولدتو فراموش کنن!

کلی دلخور میشی ! میری تو خودت که هیچکس منو دوست نداره!!!

 

بگذریم...


ومن هنوز منتظرم قاصدک تولدمو تبریک بگه... 

مرا کیفیت چشم تو کافیست...

                                                                                                      امضا : سالار8

  • میم.اعشا

سلام.

پرستاری شغل بسیار بسیار مهمی است ! بیشتر از پزشکی،مهندسی، حسابداری و معلمی و...

نه چون خودم پرستار(نرس) هستم.

چون باید تمرکز ودقت بالایی داشته باشی.

مسئولیت پذیر و با وجدان باشی.

با تجربه و با علم وبصیرت باشی.

والبته مهربان ودلسوز باشی.

باید شغلت را دوست داشته باشی.

واز همه مهمتر که به آن رسیده ام باید صبــــــــــــــــور باشی...

خوب انشالله که خدا یاری ام دهد وهمه این واجبات مهم را داشته باشم تا بتوانم خدمت کنم. خدمت خالصانه  به خلق الله توفیق می خواهد. انشالله که لایق باشیم.

خوب از آنجا که دوران طرح را می گذارنم ومثل همه جوجه اردک های زشت طرحی دیگر(صفتی که همکاران  پیشکسوت  وارشد به آن مفتخرمان می کنند) این دوران برایم بسیار مهم وپرخاطره وتجربه است؛ برآن شدم که خاطرات جالب و عبرت آمیز و  همچنین اتفاقات مهمی که دراین مدت پیش می آید را درقالب خط خطی های یک پرستار نقل کنم. البته مواردی که قابل بیان باشد وجز محرمات نباشد.


همچنین مطالب علمی و آموزشی که مناسب باشد را در قالب " بیاد کلاس درس " مینویسم.

باشد که دراین راه صداقت و بصیرت با من یار باشد.

یاعلی


  • میم.اعشا
  • میم.اعشا
هوالطیف

زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست

 هرکسی نغمه خود خواند واز صحنه رود

صحنه پیوسته بجاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند بیاد...


تورامن چشم دراهم...

یاعلی
  • میم.اعشا